جدول جو
جدول جو

معنی بی تعلقی - جستجوی لغت در جدول جو

بی تعلقی
آزادگی، وارستگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
بی هوشی. بی شعوری. دیوانگی. جنون. (ناظم الاطباء). بی خردی. بی دانشی. حمق: گاو گفت یا آدم چرا می زنی ؟ اگر تو را عقل بودی از بهشت بیرون نکردند. بدین بی عقلی و بی حرمتی که تراست از بهشت بیرون کردند. (قصص الانبیاء ص 23). رجوع به بی عقل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی عقلی
تصویر بی عقلی
نا بخردی خلی کالوسی
فرهنگ لغت هوشیار
آزاد، آزاده، وارسته، بی قیدوبند، بی وابستگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی دانشی، جهالت، جهل
متضاد: باسوادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی خردی، جهالت، خلی، دیوانگی، کانایی، نادانی
متضاد: خردمندی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی تفاوت، بی ربط
دیکشنری اردو به فارسی